زندگی زیبا...

زندگی زیبا...

وبلاگ شخصی مهدی چابک
زندگی زیبا...

زندگی زیبا...

وبلاگ شخصی مهدی چابک

عمیق ترین دردها


می دونی عمیق ترین درد زندگی مردن نیست

بلکه ناتمام موندن قشنگترین داستان زندگیست

که مجبوری به تنهایی سرکنی .

عمیق ترین درد زندگی نداشتن یک همراه واقعیست

که در سخترین شرایط همدم تو باشد.

عمیق ترین درد زندگی به دست فراموشی سپردن

قشنگترین لحظات با هم بودنه و عمیق ترین درد

زندگی یخ بستن وجود انسانهاست و بستن چشمها

به روی واقعیات.................

 

نوشته شده: در سیب ناب

کما



اگه حوصله خوندن مطلبی رو دارید پس پیشنهاد می کنم قبل از خوندن این پست به پست قبلی مراجعه کنید (گفته های شکسپیر)

 

گاهی بهتره در زندگی به کما بریم چیزی را احساس نکنیم...فقط بگذره...گذر زمان باعث میشه آدم های ساده ای مثل من گذشته رو فراموش کنن.

وقتی زندگی روی خط غم قرار میگره لحظه لحظه اون برات سال ها میگذره

فاصله بین این مطلبم با نوشته های شکسپیر در مطلب قبل اند که ولی درکشون واسم دنیایی فاصلست.

 

مگه میشه آدم از اطرافیانش از دوستاش از خانوادش انتظاراتی نداشته باشه؟!!


زندگی بدون انتظارات رویاست!


آب نبات روی زبانم هم این روزهام رو شیرین نمی کند که هیچ، تلخی می زند!

 

زندگی کن و لذت ببر




شکسپیر گفت:


من همیشه خوشحالم، می دانید چرا؟...
برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم
انتظارات همیشه صدمه زننده هستند ...
زندگی کوتاه است ...
پس به زندگی ات عشق بورز ...
خوشحال باش
و لبخند بزن
فقط برای خودت زندگی کن و ...
قبل از اینکه صحبت کنی ؛ گوش کن
قبل از اینکه بنویسی ؛ فکر کن
قبل از اینکه خرج کنی ؛ درآمد داشته باش
قبل از اینکه دعا کنی ؛ ببخش
قبل از اینکه صدمه بزنی ؛ احساس کن
قبل از تنفر ؛ عشق بورز
زندگی این است ...
احساسش کن، زندگی کن و لذت ببر...




the difference in Finished and Completed



No English dictionary has been able to explain the difference
between the two words '
complete' and 'finished' in a way that's so
easy to understand:

Some people say there is no difference between
COMPLETE & FINISHED but
there is:

When you marry the right one, you are
COMPLETE....

And when you marry the wrong one, you are
FINISHED.....

And when the right one catches you with the wrong one, you are ...
COMPLETELY FINISHED!!!


 

Examination


سلام به همگی ... امیدوارم حال همتون خوب باشه ،خیلی دوست داشتم ی مطلبِ فانتزی دیگه ای بدم ، روی دلمُ زمین ننداختم...!






زمان طولانی هس که نتونستم مطلبی بنویسم به این دلیل که ترم بسیار سنگینی رو دارم پشت سر میزارم؛



ترمی که تمام دروس من تخصصی هستن و همزمان دارم با 3پروژه درسی سرُ کله می زنم..

امتحاناتم هم تا چن روز دیگه شروع میشه ...خیلی سخته... خدا به دادم برسه




انشاءالله بعد امتحانات جبران می کنم




تقسیم انسان ها از دید دکتر علی شریعتی

 

دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته تقسیم کرده است:



1.      آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند

عمده آدمها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاستکه قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

 

 

 

2.      -  آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند


مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی شخصیت‌اند و بی اعتبار هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده وزنده‌اشان یکی است.

 

 

 

3.      آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند


آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و درنبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.


 

4.      آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هستند


شگفت انگیز ترین آدمها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که مانمی‌توانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرمآهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می فهمیم که آنان چه بودند. چه می گفتند و چه می خواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم . هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مستمی‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم ونگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.






زندگی باید کرد...!

 

 

  روزگارا:

  تو اگر سخت به من میگیری،

  با خبر باش که پژمردن من آسان نیست،

  گرچه دلگیرتر از دیروزم،

  گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند،

  لیک باور دارم دلخوشیها کم نیستند

  زندگی باید کرد...!

.

.

.

زندگی زیباست.




وعده پوچ

 

وعـده ی پــوچ


پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. 
هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.
از او پرسید : آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. 
پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند. 
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد.

اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد.


صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند،

 

ادامه مطلب ...