زندگی زیبا...

زندگی زیبا...

وبلاگ شخصی مهدی چابک
زندگی زیبا...

زندگی زیبا...

وبلاگ شخصی مهدی چابک

دلنگرانی ها

*    3 روزی میشه اومدم مرخص ، پا قدمم واسه ساری خوب بود ... البته به نظر خودم:

7 ساعت بارون روز 4 شنبه باعث شد خونه موندگار بشم و از پیش خانواده بودن لذت ببرم.




  واقعاً بارون زیبایی بود

 

*   ی جای خالی حس میشه اینجا ، نبود مادر بزرگم خیلی برام سخته ، هر لحظه خاطراتش جلو چشممه

دلم برای مهربونیش تنگ شده!

 

 

*   چن وقتیه خیلی نگران آیندمم ، دلنگرانی ها و ذلشوری آینده امونمو بریده ، بین انتخاب های تحصیلی شغلی باید بهترینو انتخاب کنم تا بهترینو واس خودم رقم بزنم ، هیچ وقت تو زندگیم اینقدر به آیندم فکر نکرده بودم که چی میشه چی پیش میاد اگه ی انتخابی کنم که راه برگشتی نباشه.

با خیلیا مشورت کردم اکثر دوستام شرایطشون شبیه منه خیلی سربازین یا تازه تموم کردن و حالا اونا موندنو ی مدرک لیسانس و پایان خدمت و بیکاری!

کاری که بشه روش برای سالیان سال حساب کرد و خرج و مخارج زندگی رو درآورد باید اونقدر به آدم آرامش خاطر بده تا خیال فرد راحت باشه و ی امنیت شغلی درست حسابی بسازه ، متاسفانه نیست!


تا چن ماهه دیکه باز هم شاید مجبورشم تو زندگیم ی دگرگونیُ تحول و تغییر مسیر انجام بدم ، و باز هم مسیری جدید و بدست آوردن تجربه هایی جدید در شهری که تا حالا پاشو هم توش نذاشتم ، اینو حس ششمم میگه که تا چن ماه دیگه از شمال میرم! به کجا؟! خدا میدونه!

 

 

اینو دان کنید خیلی باحاله ( مخصوصاً به درد دخترا میخوره ی خرده رانندگیتون بهتر میشه  )

 

-Park



 

ادامه مطلب ...