زندگی زیبا...

زندگی زیبا...

وبلاگ شخصی مهدی چابک
زندگی زیبا...

زندگی زیبا...

وبلاگ شخصی مهدی چابک

زندگی یعنی ...


زندگی را با هر عینکی دیدم زیبا بود ... عینک هایی از جنس حقیقت


زندگی بارها بارها آموخت به ما که از عروج تا نزول، از خاص بودن تا عام شدن راهی نیست!



زندگی (Life) ،


 یعنی منِ خاص!


زندگی یعنی حیات، یعنی از سیاهی تا سفیدی لحظه ای فاصله است.


زندگی یعنی خاص بودن، زندگی یعنی عام شدن

زندگی یعنی رهایی، زندگی یعنی اسارت

زندگی یعنی غرور ، زندگی یعنی خضوع

زندگی یعنی خشونت، زندگی یعنی رأفت

زندگی یعنی تیره، زندگی یعنی روشن

زندگی یعنی دوست، زندگی یعنی دشمن

زندگی یعنی فریاد، زندگی یعنی زمزمه

زندگی یعنی سیلی، زندگی یعنی نوازش

زندگی یعنی سکون، زندگی یعنی حرکت

زندگی یعنی خشم، زندگی یعنی آرامی

زندگی یعنی خنده، زندگی یعنی گریه

زندگی یعنی دادن، زندگی یعنی گرفتن

زندگی یعنی جدایی، زندگی یعنی پیوند

زندگی یعنی گذر، زندگی یعنی وصول

زندگی یعنی قضاوت، زندگی یعنی پذیرش

زندگی یعنی آزادی ... یعنی کندن یعنی سکون، زندگی یعنی دل بستن 

زندگی یعنی من در آینه وجود دیگری، زندگی یعنی دیگری در دید محدود من!

زندگی یعنی روح در بند جسم, زندگی یعنی وجود بدون مرز

زندگی یعنی فراز بدون فرود، زندگی یعنی حضیض بدون رشد

زندگی یعنی هبوط من از ازل، زندگی یعنی نمو من تا ابد

زندگی یعنی دیدن نقایص دیگری در نقایصم، زندگی یعنی ندیدن نقایص دیگری در حین رشدم

زندگی یعنی حضور، زندگی یعنی غیاب

زندگی یعنی خلوت، زندگی یعنی جمع

زندگی یعنی صدا، زندگی یعنی سکوت

زندگی یعنی دیدن و ندیدن، شنیدن و نشنیدن، نفهمیدن و فهمیده نشدن

زندگی یعنی ذهن و فکر، زندگی یعنی قلب و حس

زندگی یعنی شورش، زندگی یعنی تسلیم

زندگی یعنی انقلاب، زندگی یعنی سازش

زندگی یعنی تغییر، زندگی یعنی ثبات

زندگی یعنی پیشروی، زندگی یعنی پیروی

زندگی یعنی سردی، زندگی یعنی گرمی

زندگی یعنی حیرت در شناخت، زندگی یعنی راحتی در جهل

زندگی یعنی آگاهی در جهل، زندگی یعنی جهل در آگاهی

زندگی یعنی رجوع به گذشته، زندگی یعنی زیستن در حال، زندگی یعنی فکر کردن در آینده

زندگی یعنی برخاستن در برابر همه معانی و مفاهیم

زندگی یعنی برخاستن در برابر سنتها و هیچ ندانستن و تظاهر به دانستن

زندگی یعنی اقتباس از همه سنتها و مقاومت در برابر رشد

زندگی یعنی زیستن، زندگی یعنی نزیستن

زندگی یعنی همه، زندگی یعنی هیچ

زندگی یعنی حس، زندگی یعنی بی حسی

زندگی یعنی قناعت، زندگی یعنی حرص

یا شاید یعنی رکود،  یعنی رشد

زندگی یعنی ریا، زندگی یعنی صداقت

زندگی یعنی حلول، زندگی یعنی محو شدن

زندگی یعنی تولد، زندگی یعنی مرگ

زندگی یعنی من، زندگی یعنی تو، زندگی یعنی او

زندگی یعنی فرد در جمع، زندگی یعنی جمع در فردیت

زندگی یعنی تنهایی در جمع، زندگی یعنی شرکت در تنهایی

زندگی یعنی ترنم، زندگی یعنی تلاطم

زندگی یعنی فوران، زندگی یعنی تسلیم

زندگی یعنی بریدن صدا، زندگی یعنی از درون متلاشی فریاد برآوردن

زندگی یعنی تلاش، زندگی یعنی رکود

زندگی یعنی چیزی انبوه در درونم،  یعنی خلایی در وجودم

زندگی یعنی شناخت دشمن، زندگی یعنی نشناختن دوست

زندگی یعنی شناخت دوست، زندگی یعنی نشناختن خود

زندگی یعنی  آشنایی با یک غریبه، زندگی یعنی غریبگی با یک  آشنا

زندگی یعنی تظاهر به خوشبختی، زندگی یعنی ندانستن اینکه واقعا خوشبختی

زندگی یعنی شروع از خشم انبوه و حصول به آرامش

زندگی یعنی آغاز از آرامی و رسیدن به فوران

زندگی یعنی تحلیل و نفهمیدن، زندگی یعنی پیروی و نبوغ

زندگی یعنی پیروی و درجازدن، زندگی یعنی انقلاب و رشد

زندگی یعنی انقلاب و پس رفتن، زندگی یعنی تسلیم و کنارآمدن

زندگی یعنی جزء و همه چیز، زندگی یعنی کل و هیچ چیز

زندگی یعنی تشنگی در سیلابی از آبشار، زندگی یعنی سیرابی با قطره ای از کوزه ترک برداشته ام

زندگی یعنی ژرفایی در عمق اقیانوس وجودم، زندگی یعنی عمقی در سطح انگشتانم

زندگی یعنی نرسیدن در منتهای کنکاش، زندگی یعنی رسیدن در حین کرختی

زندگی یعنی نظاره گر سقوط یک مراد بودن، زندگی یعنی از سعادت یک مرید آگاه شدن

زندگی یعنی مرگ یک دوست را تجربه کردن، زندگی یعنی یک پیوند را شاهد بودن

زندگی یعنی مرز توجیه و حقیقت را پس زدن، زندگی یعنی سرگرم بودن و ندیدن و نشنیدن

زندگی یعنی هفت پیکره وجود من بدون هماهنگی، زندگی یعنی رشد یکی به معنی توقف رشد دیگری

زندگی یعنی نیاز به بهینه یابی!!!، زندگی یعنی از خود فاصله گرفتن و سالم شدن

زندگی یعنی خودبودن و توقف رشد و بیمار شدن 


زندگی یعنی ...

زندگی یعنی ترسیدن از بزدل ترینها، زندگی یعنی ایستادن در برابر ابرمردها

زندگی یعنی در حد یک سرو قد کشیدن، زندگی یعنی به درازای یک بوته ماندن

زندگی یعنی نیاز به فریاد برکشیدن از ته دل، زندگی یعنی صدای فریاد را خفه کردن و سکوت برگزیدن


زندگی یعنی؛

نگرانی، بی تفاوتی، تجربه پنداشتن، در لحظه زیستن انگاشتن، با روح مجروح مدارا کردن ...

یعنی نیاز این لحظه ام به نوشتن!


زندگی یعنی شادی این لحظه بودن با دوستانم، زندگی یعنی غم این لحظه در نیاز به تنهایی و کندن از جمع

زندگی یعنی استقلال، زندگی یعنی پیروزی یعنی وابستگی!

زندگی یعنی نیاز، زندگی یعنی بی نیازی

زندگی یعنی خرد، زندگی یعنی خامی

زندگی یعنی نیازم به فوران، به انقلاب، به تغییر، نیازم به سکوت، به سکون، به ثبات

زندگی یعنی مصلحت، زندگی یعنی منفعت

زندگی یعنی حد, زندگی یعنی بی مرزی

زندگی یعنی پرواز، یعنی سقوط 

زندگی یعنی بینهایت، زندگی یعنی محصور

زندگی یعنی هزاران، یعنی دو، یعنی دوگانگی، و سرانجام یگانگی!

زندگی یعنی من درحصار دنیای محدودم!



و زندگی یعنی گذشتن از تمام پستی ها و بلندی ها

 زندگی یعنی ... :

 

 تو در عالم بیکرانت

 

یعنی یگانگی، یعنی حصول، یعنی وحدت، یعنی حضور، یعنی همه در هیچ و هیچ در همه

 

زندگی یعنی فکر، حس، خشم،  کنترل،  آزادی،  پرواز ...

 

 و آری، آرامم ... هرگاه به اینجا می رسم آرامم.

و زندگی یعنی او، یعنی تو ، و یعنی ... خدا

 

 

پ.ن:

زندگی را آنطور که خود می دیدم زیبا بود ... همیشه به این باور داشتم ...


با زبانم بارهاُ بارها گفتم که کم آوردم اما این حقیقت نداشت.


زندگی ِ زیبا برداشت من از زندگیم بود ، حتی زمانی که در اوج رنجُ دردُ نفرت بودم ...

زندگی کن آنگونه که حس خوشبختی گهگاهی بِ تو دست بدهد ... !