زندگی زیبا...

زندگی زیبا...

وبلاگ شخصی مهدی چابک
زندگی زیبا...

زندگی زیبا...

وبلاگ شخصی مهدی چابک

فردوسی

 

بی خوابی زده سرم الآن ساعت 3 بامداده ، دی لایتُ از داداش گرفتم اومدم نت

قبل این که بی خوابی سرم بزنه و البت بعد اینکه نود ببینم و زدحال بخورم بخاطر شنیدن رفتن مجیدی از اس اس که قطعی شده ، داشتم ی کتاب تاریخی می خوندم

آدم که بی خواب میشه فکرای جورواجور ذهنش و بهم می ریزه .... به این فکر می کردم که اگه بزرگان تاریخ مثلاً سعدی ، حافظ ، مولوی ، ابوعلی سینا ، ... اگ الآن زنده بودن چجوری زندگی می کردن اصلاً چطوری ...یعنی آخه تو ای نبل بشو مملکت و مسلمونا و...

 

مثلاً خودتون فکر کنید ، جون من :

فردی همچو فردوسی ملی گرا و وطن پرست !

فردوسی اگر در یکی 2 دهه ی اخیر زندگی می کرد بنظرتون .:

اولین سوال به نظرتون مماخشُ عمل می کرد؟

پستی در دولت داشت؟

جایگاهی درمیون ملت چطور ؟

آیت الله بود یا حجت الله ، امام بود یا دکترُ...پروفسور ...

نگاهش به دورو برش ...به فارسی آپدیت شده!...چطور

بازهم رستمی بودُ اسفنیار ...شاهی بودُ شاهنامه ای؟

اصلاً چه رنگی می شد : سبز می شد می افتاد تو خیابونا ، یا سفید می شد ریشاش تا پای زانوها

قرمزته یا اس اس تِ ؟!

یا اصلاً علی_دایییی؟ ( نشانه اعتراض به همه چی )

به نظرتون دراین زمانه ی یارانه ای و رایانه ای ، سب می خرید یا دل ( البت منظورم همون Apple )

شیعه می بود یا سنی ... ؟

پای روزه های زهرماری مینشست و شُرشُر اشک می ریختش؟!! (*)

 اصلاً شایدم بی دین لامذهب ماسونی می شد باسه خودش

حالا من موندمُ این هزیون های بی خوابیم!

 

 

* زهرماری تعبیری است که شهید مطهری درباره مطالب بی سند و مدرکی که برای گریاندن خلق الله بیان می شود به کار می رود*

 

راه دوست داشتن


راه دوست داشتن هر چیزی؛


درک این واقعیت اساسی است که امکان دارد از دست برود ، یا که از دستش بدهیم .


.


.


.


اگر این امکان موجود ، این فرصت ، این رابطه از دست برود ؛


ناراحت خواهم شد یا خیر؟!


پروفسور حسابی




این ، منم

من همونم که همیشه غم و غصه ام بی شمارهSmiley



اونیکه تنها ترینِ حتی سایه ام نداره



                           این منم که کسی هرگز نشناخته



اونی که در راه رفاقت همه هستیشو باختSmiley