زندگی زیبا...

زندگی زیبا...

وبلاگ شخصی مهدی چابک
زندگی زیبا...

زندگی زیبا...

وبلاگ شخصی مهدی چابک

داستان فداکاری


دختر فداکار

 

همسرم با صدای بلند گفت: “تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟” روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم. تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد؛ اشک در چشمهایش پر شده بود. ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت. آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود.

گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم: “چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟ فقط بخاطر بابا عزیزم.”



آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت: “باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید..” مکث کرد. ”بابا، اگر من تمام این شیربرنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟



 

دست کوچک دخترم را که به طرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم: “قول میدم.” بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم. ناگهان مضطرب شدم. گفتم: “آوا، عزیزم، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت اصرار کنی. بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟

نه بابا. من هیچ چیز گران قیمتی نمی خوام.” و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو فرو داد.

در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه رو وادار به خوردن چیزی که دوست نداشت کرده بودن، عصبانی بودم.

 وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد. انتظار در چشمانش موج میزد. همه ما به او توجه کرده بودیم. آوا گفت: “من می خوام سرمو تیغ بندازم. همین یکشنبه.” تقاضای او همین بود. همسرم جیغ زد و گفت: “وحشتناکه. یک دختر بچه سرشو تیغ بندازه؟ غیرممکنه.” و مادرم گفت: “فرهنگ ما با این برنامه های تلویزیونی داره کاملاً نابود میشه.” گفتم: “آوا، عزیزم، چرا یک چیز دیگه نمی خوای؟ ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین می شیم. خواهش می کنم، عزیزم، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی؟” سعی کردم از او خواهش کنم. آوا گفت: “بابا، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود؟” آوا  اشک می ریخت. “شما به من قول دادی تا هرچی می خوام بهم بدی. حالا می خوای بزنی زیر قولت؟

حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم. گفتم: مرده و قولش. مادر و همسرم با هم فریاد زدن: “مگه دیوانه شدی؟” آوا، آرزوی تو برآورده میشه.

آوا با سر تراشیده شده صورتی گرد و چشمهای درشت زیبائی پیدا کرده بود. صبح روز دوشنبه آوا رو به مدرسه بردم. دیدن دختر من با موی تراشیده در میون بقیه شاگردها تماشائی بود. آوا بسوی من برگشت و برایم دست تکان داد. من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم. در همین لحظه پسری از یک اتومبیل بیرون آمد و با صدای بلند آوا را صدا کرد و گفت: “آوا، صبر کن تا من بیام.” چیزی که باعث حیرت من شد دیدن سر بدون موی آن پسر بود. با خودم فکر کردم، پس موضوع اینه..

عشق دختر خوشبختی ایثار

خانمی که از آن اتومبیل بیرون آمده بود بدون آنکه خودش رو معرفی کنه گفت: “دختر شما، آوا، واقعاً فوق العاده ست” و ادامه داد: “پسری که داره با دختر شما میره پسر منه. اون سرطان خون داره.” زن مکث کرد تا صدای هق هق خودش رو خفه کنه. “در تمام ماه گذشته هریش نتونست به مدرسه بیاد. بر اثر عوارض جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده. نمی خواست به مدرسه برگرده. آخه می ترسید هم کلاسی هاش بدون اینکه قصدی داشته باشن مسخره ش کنن. آوا هفته پیش اون رو دید و بهش قول داد که ترتیب مسئله اذیت کردن بچه ها رو بده. اما، حتی فکرشو هم نمی کردم که اون موهای زیباشو فدای پسر من کنه. آقا، شما و همسرتون از بنده های محبوب خداوند هستین که دختری با چنین روح بزرگی دارین.”

سر جام خشک شده بودم.. گریه‌‌م گرفت

فرشته کوچولوی من، تو به من درسی دادی که فهمیدم عشق واقعی یعنی چی؟

خوشبخت ترین مردم در روی این کره خاکی کسانی نیستن که اونجور که می خوان زندگی می کنن؛ بلکه کسانی هستن که خواسته های خودشون رو بخاطر کسانی که دوستشون دارن تغییر میدن..!

نظرات 5 + ارسال نظر
فاطمه 13 مرداد 1391 ساعت 07:48 ب.ظ

راستش من برای انتخاب رشته دچار مشکل شدم
شناخت چندانیم نسبت به غیرانتفاعیای مازندران ندارم رشته معماری رو دوست دارمبه نظرشمابین غیرانتفاعیای مازندران معماری کدوم بالاتره؟خودم بین شمال امل و کمال الملک و محدث نوری موندم نمیدونم کدوم بهتره
شمامیتونی راهنماییم کنید؟

من اطلاع چندانی در مورد رشته معماری و دانشگاه هایی که اون رشته رو دارن ندارن ولی دانشگاه شمال آمل از نظر علمی و امکانات بسیار بالاتر از سایر موسسات و دانشگاه ها شمال هست
ولی در ساری هم 2 دانشگاه رشته معماری رو داره .موسسه ساریان و روزبهان ..که بازهم دانشکاه روزبهان در جایگاه بالاتری قرار داره

بهار 14 مرداد 1391 ساعت 10:19 ق.ظ http://ghadamidaraseman.blogfa.com

سلام
خیلی قشنگ بود
مرسی

فاطمه 14 مرداد 1391 ساعت 06:02 ب.ظ

بخشید من خیلی مزاحمتون میشم
فقط یه سوال دیگه
اینکه مدرک دانشگاه های غیرانتفاعی پیشوند تکولوژی داره؟مثلاکارشناس تکنولوژی معماری؟فقط برای ناپیوسته اینطوره یابرای من که مستقیم کارشناسی میخوام بزنمم همینطوره؟
شرمنده به خدا
ممنون از لطفتون

بله موسسات غیر انتفاعی پیشوند تکنولوژی داره ولی تفاوت هایی در تعداد واحد هایی که در رشته های مهندسی و نکنولوژی مهندسی میخونن هست..خودم اطلاعات کاملی از این ندارم ولی میدونم واحد هایی که من در دوره کارشناسی ناپیوسته با پیشوند تکنولوژی میخونم بسیار کمتره..
البته در هر رشته ای متفاوته ..البته فکر کنم شما که به طور مستقیم کارشناسی میخواید برید هیچ فرقی نمیکنه چون در مقطع بالاتر ارشد بازهم فارغ التحصیلان باهم رقابت می کنند..ولی تنها در بازار کار تفاوت های بسیار کمی باشه. که چون شما به طور مستقیم میرید هیچ مشکلی نیست و نگران نباشید.

فاطمه 15 مرداد 1391 ساعت 10:35 ب.ظ

یعنی من که مستقیم کارشناسی میخوام بخونم دیگه مدرکم پیشوند تکنولوژی نداره دیگه درسته ؟
شرمنده به خدا

بله درسته....خواهش می کنم

فاطمه 17 مرداد 1391 ساعت 06:48 ب.ظ

خیلی ممنون از لطفتون
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد