معنـای عـشـق واقـعی
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی
غیرتکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟
برخی از دانش آموزان گفتند : با بخشیدن، عشقشان را معنا می کنند. برخی "دادن
گل و هدیه" و "حرف های دلنشین" را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری
دیگر هم گفتند "با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی" را راه
بیان عشق می دانند.
در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد:
ادامه مطلب ...
اما واقعیت این است که اگر میخواهید دیگران را بوسیله کلمات جذب و متقاعد کنید- مخصوصا همسرتان- اول می بایست ببینید چه میگویند.
در این قسمت هفت دلیل اصلی اینکه ما شنونده خوبی نیستیم، عنوان میشود:باور کنید یا نه، وقتی که فردی به دیگری گوش فرا میدهد یک سری تغییرات در بدن وی صورت میگیرد. دفعه آینده که به صحبتهای شخصی گوش میدهید، دقت کنید که چگونه میزان شنوائی شما افزایش می یابد، دمای بدن بالا رفته و تنفس سریعتر میشود. البته، اگر شما واقعا به تمام این تغییرات توجه کنید، در حقیقت به آنچه که دیگران میگویند توجه نخواهید داشت.
2- افکار سریع
بعنوان یک انسان، ما قادر هستیم کلمات را سریعتر از آنچه میتوانیم صحبت کنیم، بفهمیم یک فرد عادی میتواند در دقیقه تا600 کلمه را پردازش کند؛ در حالیکه نرخ تکلم همین فرد حدود 125 تا 150 کلمه در دقیقه است.
بنابراین، از آنجائیکه مغز ما کلمات را سریعتر از آنکه بیان کند، پردازش میکند و میفهمد، وقتی پای صحبت کسی می نشینیم علاوه بر آنکه میتوانیم متوجه حرفهای او باشیم، وقت اضافی زیادی هم برای افکار شخصی خود در اختیار داریم،
مثلا میتوانیم به منافعمان فکر کنیم یا به رد صحبتهای فرد مقابل بیندیشیم. تا حالا به این موضوع فکر کرده بودید؟ جالبه، مگه نه؟
وقتی خیلی در فکر مشغله های شخصی خود باشیم، باعث میشود نتوانیم فرآیند گوش دادن را بدرستی انجام دهیم . بعضی وقتها بگونه ای تحت فشار قرار میگیریم یا نگرانی هائی در ما وجود دارد که مانع از آن میشود که روی پیام صحبتهای دیگران تمرکز داشته باشیم.
نکته : حق تقدم در گوش دادن را به آنهائی بدهید که برای شما عزیزترند و یا آنهائی که طبق روال زندگی با آنها سر وکار دارید مثل همسر، فرزندان، خانواده، همکاران و رئیستان . کم توجهی را برای وقتی بگذارید که تلویزیون تماشا میکنید یا رادیو گوش میدهید.
نکته: اگر می بینید که نمیتوانید درست به همسرتان یا دوستتان گوش کنید یا تمرکز روی صحبتهای او مشکل است، سعی کنید عوامل حواس پرتی را کاهش داده یا از بین ببرید : تلویزیون را خاموش کنید، پنجره را ببندید، صدای موسیقی را کم کنید یا به مکان ساکت تری بروید.
نکته: اگر فکر میکنید شما یا کسی که می شناسیدش از کم شنوائی رنج میبرد، از او بخواهید حتما یک آزمایش شنوائی سنجی بدهد . با امکانات پزشکی امروز ، امکان درمان کم شنوائی پس از تشخیص آن وجود دارد.
اگر سفر نکنی،
اگر چیزی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی،
به آرامی آغاز به مردن میکنی
زمانیکه خودباوری را در خودت بکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند
به آرامی آغاز به مردن می کنی
اگر برده عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی…
اگر روزمرگی را تغییر ندهی
اگر رنگ های متفاوفت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی
تو به آرامی آغاز به مردن می کنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و چیزهایی که چشمانت را به درخشش وا می دارد
و ضربات قلبت را تند تر می کنند
دوری کنی…
تو به آرامی آغاز مردن می کنی
اگر هنگامی که با شغلت ، یا عشقت شاد نیستی ، آنرا عوض نکنی
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی
ار ورای رویاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی
که حداقل یکبار در تمام زندگیت
ورای مصلحت اندیشی بروی…
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری بکن!
نگذار که به آرامی بمیری…
شادی را فراموش نکن!
اثری از : پابلو نرودا
روی زمین ، تنهاترین خاکِ خدا
همه تنم ، در حسرتِ یِ جای پا
جزیره ام ، جزیره ای که همیشه تو غربتم
تنهام نذار ، ای رهگذر ، من تشنه ی محبتم
تو ندیدی ، چه غریبه جزیره ، یِ خاکه توی آب اسیره
همیشه ، تو هراس مرگه ، که روزی زیر آب نمیره
منم،
تنهاترین جزیره ی روی زمین
تو میدونی دردِ منُ غربت نشین
جزیره ای پابسته ام ، شده بن بست دنیای من
ای رهگذر از بی کسی ، شده مسموم هوای من
سیاوش قمیشی
بی خوابی زده سرم الآن ساعت 3 بامداده ، دی لایتُ از داداش گرفتم اومدم نت
قبل این که بی خوابی سرم بزنه و البت بعد اینکه نود ببینم و زدحال بخورم بخاطر شنیدن رفتن مجیدی از اس اس که قطعی شده ، داشتم ی کتاب تاریخی می خوندم
آدم که بی خواب میشه فکرای جورواجور ذهنش و بهم می ریزه .... به این فکر می کردم که اگه بزرگان تاریخ مثلاً سعدی ، حافظ ، مولوی ، ابوعلی سینا ، ... اگ الآن زنده بودن چجوری زندگی می کردن اصلاً چطوری ...یعنی آخه تو ای نبل بشو مملکت و مسلمونا و...
مثلاً خودتون فکر کنید ، جون من :
فردی همچو فردوسی ملی گرا و وطن پرست !
فردوسی اگر در یکی 2 دهه ی اخیر زندگی می کرد بنظرتون .:
اولین سوال به نظرتون مماخشُ عمل می کرد؟
پستی در دولت داشت؟
جایگاهی درمیون ملت چطور ؟
آیت الله بود یا حجت الله ، امام بود یا دکترُ...پروفسور ...
نگاهش به دورو برش ...به فارسی آپدیت شده!...چطور
بازهم رستمی بودُ اسفنیار ...شاهی بودُ شاهنامه ای؟
اصلاً چه رنگی می شد : سبز می شد می افتاد تو خیابونا ، یا سفید می شد ریشاش تا پای زانوها
قرمزته یا اس اس تِ ؟!
یا اصلاً علی_دایییی؟ ( نشانه اعتراض به همه چی )
به نظرتون دراین زمانه ی یارانه ای و رایانه ای ، سب می خرید یا دل ( البت منظورم همون Apple )
شیعه می بود یا سنی ... ؟
پای روزه های زهرماری مینشست و شُرشُر اشک می ریختش؟!! (*)
اصلاً شایدم بی دین لامذهب ماسونی می شد باسه خودش
حالا من موندمُ این هزیون های بی خوابیم!
* زهرماری تعبیری است که شهید مطهری درباره مطالب بی سند و مدرکی که برای گریاندن خلق الله بیان می شود به کار می رود*
راه دوست داشتن هر چیزی؛
درک این واقعیت اساسی است که امکان دارد از دست برود ، یا که از دستش بدهیم .
.
.
.
اگر این امکان موجود ، این فرصت ، این رابطه از دست برود ؛
ناراحت خواهم شد یا خیر؟!
پروفسور حسابی
من همونم که همیشه غم و غصه ام بی شماره
اونیکه تنها ترینِ حتی سایه ام نداره
این منم که کسی هرگز نشناخته
اونی که در راه رفاقت همه هستیشو باخت
مردمان می پرسند
و آنگاه
تو می توانی با چشم هایت نفس بکشی ، جان بگیری ، زندگی کنی ... زندگی زیباست ...
و باید به من قول دهی که دیگر چشم هایت را گم نکنی!