دیروز صبح از سفر کاری-تفریحی کیش برگشتم ، شرایط کیش اگه بخوام خلاصه بگم شگفت انگیزه!
منطقه آزاد کیش شهر فرصت هاست ، شهری که شاید به زودی یکی از قطب های تفریحی – تجاری منطقه به حساب بیاد و البته این رو هم یادآور بشم که از نظر تفریحی در ایران تک هست و طبق روزنامه اقتصاد کیش که مطالعه می کردم سالانه بیش از 23هزار پرواز در فرودگاهش انجام میشه و حدود یک میلیون مسافر سالانه از این جزیره و شهر توریستی دیدن میکنن.
برای اولین تجربم طبیعی بود که خیلی نتونم خوب از سفرم استفاده کنم ، ولی تجربه ای گرانبها تو زندکیم بوده که همین سفر چند روزه تاثیر مهشری تو زندگیم گذاشته و دیدم به خیلی مسائل جامع تر شده.
از همون لحظه اول که پام رو وارد کیش گذاشتم شرایط خیلی متفاوت از سایر نقاط کشور بود،
اینکه شهری که به نام یکی از سیاحتی ترین و توریستی ترین شهرهای ایران شناخته میشه در جنوب ایران در گرم ترین نقاط کشور واقع هست ، جایی که پاییزش هماننده تابستون ساری خودمونه! و هم اینکه این شهر منطقه آزاده و جای خوبی برای تجارت و سرمایه گذاری و تفریح هست.
در نگاه اول پس از ورود به کیش دیده میشه که تویوتا کمری تاکسی کیش هست. -و وقتی وارد شهر شدم دیگه اونقدر ماشین های بروز و مدل بالای خارجی دیده میشه که دیگه به مروز عادی میشه! ولی هنوز اونقدر آیتم های هیجان و شگفت انگیز زیاده که این باعث جذابیت کیش برای ما ایرانی ها حتی اندک توریست ها شده.
جنگ های مهشر و فوق العاده ی شاد و سرگرم کننده ،کنسرت ها ، مجتمع های تجاری بسیار شکیل . تورهای داخلی جزیره و ... همه و همه هر کدوم جذابیت های خاص خودش رو داره.
فضای رقابتی ایجاد شده در هتل ها ، مجتمع های تجاری و تفریحی در جُنگ های شادی و تورهای کیش و ... باعث شده روز به روز این شهر پیشرفت کنه و ایرانگرد و توریست بیشتری رو جذب کنه.
من دیشب در جنگ شبانه نهنگ سفید شرکت کردم که اتفاقاً بالای سن رفتم و البته برنده هم شدم... من به جرات میتونم بگم این 2ساعتُ نیمه این جُنگ از شادترین شب های زندگیم بود و واقعاً خوش گذشت.
خیلی دوس داشتم بیشتر از این ها بنویسم از سفرم و شوق این همه دیدنی ها و تفاوت ها ، ولی دلم به همین چند سطر رضایت داد.
به اهدافی که میخواستم کامل نرسیدم ولی در کل از سفرم راضیم.
شاید فکر کنید خیلی سفرم پرهزینه بوده نخیر ، ی سفر کیش ی نفره تنها برای من که از شمال رفتم به جنوب با اقامت و ... 700 هم هزینه نداشت. ولی واقعاً هزینه اقامت در کیش بسیار بسیار بالاست.
پ . ن :
اصلا بدجور خدا به بعضی ها اعتماد به سقف داده ، این جمله رو نمیگفتم تا صبح خوابم نمی برد! گاهی وقتا از اینکه اعتماد به نفسم پایینه خوشحال میشم چون باعث میشه در مورد خودم چیزی نگم و کمتر حرف بزنم! خدا هم همه چیزو به ی نفر نمیده دیگه
در کل جالبه که هرکسی از ی منظری به مسائل نگاه می کنه ، این طبیعیه چون انسان ها با هم تفاوت دارن ولی فکر کنم عجیب باشه که هرکسی با هر سنی به خودش اجازه بده هرجور دلش خواست باهات رفتار کنه!
ی همکار ی جور ، ی دوست دانشگاهیه قدیمی ی جور و دوست های قدیمی بدجور و... وَ های دیگه ... ولی نه اینکه به خاطر یک شوخی متناسب با رابطه و کانتکت ! سریع پسرخاله یا دختر خاله بشن ملت!
اصلن ی اوضاعی داریم ها ... خواستم شرح بدم بازم بحث سیاسی فرهنگی میشه منم وارد نمیشم!
متن ترانه قرنِ ما از آلبوم حادثه سیاوش قمیشی:
قرن ما شاعر اگر داشت، هوا بهتر بود
خار
هم کمتر نبود از گل، بسا گل تر بود
قرن ما شاعر اگر داشت، که
کبوتر
با کبوتر، باز با باز
نبود
شعار پرواز
وای
بر ما که تصور کردیم
عشق
را باید کشت
در
چنین قرنی که دانش حاکم است
عشق
را از صحنه دور انداختن
دیوانگیست
درماندگیست
شرمندگیست
قرن،
قرن آتش نیست
قرن
یک هوای تازه است
فکرها
را شستشویی لازم است
گم
شدیم گر در میان خویشتن
جستجویی
لازم است
نازنین
ها، از سیاهی تا سفیدی را سفر باید کنیم
خرسند
شدیم
از
این که امروز
رنگی
دگر است
نه
رنگ دیروز
تا
شب نشده
رنگ
دگر شد
گفتند
از این نکته
هزار
نکته بیاموز!
سیاوش قمیشی
اگر می دانستید که افکارتان چقدر قدرتمندند،
حتی برای یک لحظه دیگر هم
منفی فکر نمی کردید
ادامه مطلب ...
ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﯽ ﺗﻨﻪ ﺯد. ﺯﻥ ﺑﯽﻭﻗﻔﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﻓﺤﺶ دﺍدﻥ ﮐﺮد. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﮐﻼﻫﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮﺵ ﺑﺮدﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺤﺘﺮﻣﺎﻧﻪ ﻣﻌﺬﺭﺕﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮد ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﻣﺎدﻣﺎﺯﻝ! ﻣﻦ ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﻫﺴﺘﻢ.» ﺯﻥ ﮐﻪ خجالت کشیده بود ﮔﻔﺖ: «ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﺧﻮدﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﻭدﺗﺮ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﮑﺮدﯾﺪ؟» ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ دﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ: «ﺷﻤﺎ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﻏﺮﻕ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﺧﻮدﺗﺎﻥ ﺑﻮدﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺠﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﺪﺍدﯾﺪ.»
*
ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﯽ ﺗﻨﻪ ﺯد. ﺯﻥ ﺑﯽﻭﻗﻔﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮد ﺑﻪ ﻓﺤﺶ دﺍدﻥ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﮐﻼﻫﺶ ﺭﺍ گذاشت بالاتر!
ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﯽ ﺗﻨﻪ ﺯد. ﺯﻥ ﺑﯽﻭﻗﻔﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﻓﺤﺶ دﺍدﻥ ﮐﺮد. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﮐﻼﻫﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮﺵ ﺑﺮدﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺤﺘﺮﻣﺎﻧﻪ ﻣﻌﺬﺭﺕﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮد ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﻣﺎدﻣﺎﺯﻝ! ﻣﻦ ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﻫﺴﺘﻢ.» ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: «من هم صدراعظم آلمان هستم!»
*
ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﯽ ﺗﻨﻪ ﺯد. ﺯﻥ ﺑﯽﻭﻗﻔﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﻓﺤﺶ دﺍدﻥ ﮐﺮد. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﮐﻼﻫﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮﺵ ﺑﺮدﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺤﺘﺮﻣﺎﻧﻪ ﻣﻌﺬﺭﺕﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮد ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﻣﺎدﻣﺎﺯﻝ! ﻣﻦ ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﻫﺴﺘﻢ.» ﺯﻥ ﮐﻪ خجالت کشیده بود ﮔﻔﺖ: «اوا خاک عالم! حالا لباس چی بپوشم؟!»
*
ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﯽ ﺗﻨﻪ ﺯد و ناآگاهانه خوشش آمد.
*
ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﯽ ﺗﻨﻪ ﺯد، داور خطای دو ضرب گرفت.
*
ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﯽ ﺗﻨﻪ ﺯد. ﺯﻥ ﺑﯽﻭﻗﻔﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﻓﺤﺶ دﺍدﻥ ﮐﺮد. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﮐﻼﻫﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮﺵ ﺑﺮدﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺤﺘﺮﻣﺎﻧﻪ ﻣﻌﺬﺭﺕﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮد ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﻣﺎدﻣﺎﺯﻝ! ﻣﻦ ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﻫﺴﺘﻢ.» ﺯﻥ ﮐﻪ خجالت کشیده بود ﮔﻔﺖ: «ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﺧﻮدﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﻭدﺗﺮ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﮑﺮدﯾﺪ؟» ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ دﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ: «آخه داشتم تنه میزدم وقت نکردم.»
*
ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﯽ ﺗﻨﻪ ﺯد. ﺯﻥ ﺑﯽﻭﻗﻔﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﻓﺤﺶ دﺍدﻥ ﮐﺮد. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﮐﻼﻫﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮﺵ ﺑﺮدﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺤﺘﺮﻣﺎﻧﻪ ﻣﻌﺬﺭﺕﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮد ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﻣﺎدﻣﺎﺯﻝ! ﻣﻦ ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﻫﺴﺘﻢ.» ﺯﻥ ﮐﻪ خجالت کشیده بود ﮔﻔﺖ: «ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﺧﻮدﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﻭدﺗﺮ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﮑﺮدﯾﺪ؟» ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ دﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ: «ﺷﻤﺎ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﻏﺮﻕ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﺧﻮدﺗﺎﻥ ﺑﻮدﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺠﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﺪﺍدﯾﺪ.» زن گفت: «ولی ادبیات شما به تولستوی نمیخورد. مطمئنید دکتر شریعتی نیستید؟»
*
ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﯽ ﺗﻨﻪ ﺯد. ﺯﻥ ﺑﯽﻭﻗﻔﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﻓﺤﺶ دﺍدﻥ ﮐﺮد. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﮐﻼﻫﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮﺵ ﺑﺮدﺍﺷﺖ ﻭ سرش کمی هوا خورد.
*
ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﯽ ﺗﻨﻪ ﺯد. ﺯﻥ ﺑﯽﻭﻗﻔﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﻓﺤﺶ دﺍدﻥ ﮐﺮد. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ آنها به خوبی و خوشی با هم زندگی کردند و صاحب چندین فرزند شدند.
*
ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﯽ ﺗﻨﻪ ﺯد. زن برگشت تنه را زد.
*
ﺗﻮﻟﺴﺘﻮﯼ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﯽ ﺗﻨﻪ ﺯد. زن جاخالی داد، تولستوی رفت توی دیوار!
طنز - محمدرضا نصیری
اگر بخواهم تنها یک نکته را برای رفتارهایمان مورد توجه قرار دهم، خواهم گفت: خوب است کمتر حرف بزنیم و کمتر قضاوت کنیم.
به نظر می رسد میانگین ایرانی ها تقریبا در مورد همه چیز و همه کس اظهارنظر می کنند؛ بعضا با قاطعیت.
- عبارات «من نمی دانم»، «من اطلاع ندارم»، «من به اندازه کافی اطلاع ندارم»، «من مطمئن نیستم»، «من باید سوال کنم»، «من باید فکر کنم»، «من شک دارم»، «من در این باره مطالعه نکرده ام»، «من این شخص را فقط یک بار دیده ام و نمی توانم در مورد او قضاوت کنم»، «من در مورد این فرد اطلاعات کافی ندارم»، «اجازه دهید من در این رابطه سکوت کنم»، «فردا پس از مطمئن شدن به شما خبر می دهم»، «هنوز این مساله برای من پخته و سنجیده نیست»
و مشابه این عبارات در ادبیات عمومی ما، بسیار ضعیف است.
تصور کنید اگر بسیاری از ما این گونه با هم تعامل کنیم، چقدر کار قوه قضائیه کم می شود. چقدر زندگی ما اخلاقی تر می شود و از منظر توسعه یافتگی چقدر جامعه تخصصی تر می شود.
در چنین شرایطی، خبرنگار تلویزیون در مورد برنامه هسته ای، نظر راننده تاکسی را نخواهد پرسید. اقتصاد دانی که یک مقاله پزشکی را خوانده، خود درمانی نخواهد کرد و شیمیدانی که هر روز روزنامه ها را می خواند در مورد آینده اقتصاد ایران و وضعیت سیاسی چین اظهار نظر نخواهد کرد؛ چه سکوتی برقرار می شود! و همه به خود و مثبت و منفی برنامه های خود می پردازند و کمتر سراغ سر در آوردن از کارهای دیگران می روند؛ غیبت کم می شود و تهمت و توهین به حداقل می رسد.
حضرت علی (ع) می فرمایند: مومن کسی است که با مردم تعامل کند تا دانا شود، سکوت کند تا سالم بماند و بپرسد تا بفهمد.
یک دلیل این که تولید ناخالص داخلی آلمان بیش از دو برابر جمع تولید ناخالص داخلی ۵۵ کشور مسلمان است، این به خاطر تمرکز مردم به کار و فعالیت و کوشش های فردی است.
اتفاقا چون بسیاری از ما برای خود کم وقت می گذاریم و خود را کشف نمی کنیم، به بیرون از خودمان و توجه دیگران نیازمند می شویم. به همین دلیل، نمایش دادن در میان ما بسیار جاری و قدرتمند است، چون در مورد خود نمی توانیم پنجاه صفحه بنویسیم، از انتقاد حتی انتقادی ملایم، خشمگین می شویم، چون احساسی بار می آییم و بنابر این ضعیف هستیم، اعتماد به نفسمان کم است.
عموما ظاهر خود را می آراییم و در مخزن باطن ما، سه قفله باقی
می ماند. افراد ضعیف جامعه ضعیف را به ارمغان می آورد.
در برابر
کم حرف زدن و کم قضاوت کردن، فکر و دقت قرار می گیرد.
ارزش هر انسان مساوی با مقدار زمانی است که برای فکر، کشف خود و خلاقیت اختصاص می دهد.
سکوت فراوان بهترین فرآورده کم قضاوت کردن است. در این مسیر، محتاج کتاب خواندن، گفت و گو و مناظره هستیم. با آگاهی و دانش می توان انسان بهتری بود و به همین دلیل، نیازمند آموزش هستیم.
به امید روزی که تلویزیون کشور برای ارائه دیدگاه در ۲۵ موضوع مختلف از یک نفر استفاده نکند. و به امید روز های بهتر و بهتر
مطلبی از دکتر محمود سریع القلم
(◕‿◕)
وبلاگم 3سالش شده ... سالروز 3سالگیت مبارک ! زندگیِ زیبا طی تفکرات پیچ در پیچ بنده نزدیک بود دچار تحولاتی دگرگون و تاسف باری نظیره تغییر تیتر توسط شخص بی ملاحظه ای به نام مهدی (خودم) بشه که بنده از آنجایی که هنوز دندان عقلم را نکنده ام عقل به سرم برگشت و این کار را نکردم!
ازاین روزهام قصد دارم بنویسم ...
نه تنها فقط از این روزهام بلکه از این همه روزهای ننوشتنم ... از سکوتم از کم حرفی هام!
از روزهای خسته کننده ای که نمی دونم با این بیکاریم چیکار کنم ، البته اونقدرا هم بیکار نیستم که منو جزو جامعه جستجوگر و بدشانس بیکار قرار بدید ها. راستشو بخواید بدنبال یک کار دائم می گردم.
به قول جمله ی خودم: نقشه بردار هیچ وقت بیکار نمیشه
در کشورهایی مثل کشور ما همیشه خدا کارهای عمرانی تو بورسه نکه خیلی بهش بها داده بشه یا آخرِ ساختُ سازهای حرفه ای باشه ...نچ ... برعکس تو کشورمون پروژه ها خیلی خوب و راحت استارت میخوره با ی صلواتُ با ی جلسه و ی نقلُ نبات ردُ بدل کردن در یک جلسه به فکر ی کاری می افتن ، مثال هم که ماشالا زیاده (تو ذهنتون این جلسه ها و مراسم کلنگ زنی هارو تجسم کنید)!
حالا ربط اینا با نقشه برداریم اینه که نقشه برداری در تمام مراحل عمرانی بکار میره از ابتدایی ترین مراحل شروع یک پروژه تا انتهاش...
یک جوونی هم سنم اگه بخواد کاری رو شروع کنه البته درصورت داشتن تخصص باید ی سرمایه زیادی داشته باشه اگه حالا کسی مثل من که زیاد سرمایه اولیه نداشته باشه اکثر امیدش به کاریابی هاست و آشنایان و البته کمی کورسوی امیدش به این جواب امتحانات ورودی شرکت ها و سازمان ها در کشوری که همش حرف از پاکی و دم از درستی زده میشه!
1ماهی میشه از ساوه برگشتم و هنوزم که هنوزه به شرکتم تو تهران نرفتم تا تصویه حساب کنم البته از شما چه پنهون که از خدا پنهون نیست ی نوعی انگاری مرخصیم، اینو هم بگم که تنها شرایط من اینطور نیست و چندتا از دوستامم به چنین وضعیتی دچار شدن.
البته خبر دارم از وضعیت خراب بازار و شرکت ها و سازمان ها و ارگان های دولتی ... مگس زدن پروندنُ مگس کشتن هم واسه کارکنان سخت شده آخه کو پول که مگس کش بخرن! این شده وضعیت کشوری که واسه دنیا نسخه میپیچه و واسه همسایه ها دارو تجویز میکنه!
بنیاد ها و ارگان های دولتی بدقولی هاشون کارُ واسه شرکتای کوچیکُ متوسط خصوصی سخت کرده ... اکثرشون رو به ورشکستگین ... شرکت نگو بلا بگو یخچاله بی غذا بگو ... خخخ
بله وضع منم تو این اوضای کشمشیِ دولتُ کشورُ جوونا و بیکاری شده مرخصی! حالا که ساریم انگار وطنم شده پاره ی تنم ، انگاری خدا خواسته ها که اینطور بشه البت ازخدا خواسته نبودم خدا دلمُ خوند!
این مدت اتفاقای خوبی افتاده که هموطنامُ خوشحال کردن مثلاً پیروزی والیبالُ رفتن تیم ملی فوتبال به جام جهانی البته نمیدونم چطور شد که اینطور شد اینقدر ورزش تو قلب مردم جاش بزرگه!
هرجا سخن از اعتماد است نام کشور ایران می درخشد ... خخخ
بی ربط: این کلیپ رو هم دانلود کنید تا فرهنگ و درکُ فهم آراییی های اونطرف جهان در آلمان رو ببینید
اینم آهنگ جدید که خوشم اومده :
دانلود ترانه بی تو میمیرم از گروه سون با کیفیت 128 :
به نام «بی تو می میرم»
ترانه : علیرضا پیروزی، امیر قنادی، کیارش پوزشی و حمیده اسدی
آهنگ : امیر قنادی، کیارش پوزشی و آرش قنادی - تنظیم : آرش قنادی و کیارش پوزشی
لینک مستقیم | سرور کمکی1 | سرور کمکی
آهنگ جدید و فوق العاده زیبای مرتضی پاشایی به نام «جاده ی یک طرفه»
ترانه : مهرزاد امیرخانی - آهنگ و تنظیم : مرتضی پاشایی
دانلود با کیفیت 320 : لینک مستقیم | سرور کمکی1 | سرور کمکی2
دانلود با کیفیت 128 : لینک مستقیم | سرور کمکی1 | سرور کمکی2
نمی دونم دلیل نوشتن امشبم چیه ولی امیدوارم هرچی بوده مثبت باشه حداقل واسه خودمو زندگیم!
5 قانون برای داشتن زندگی شادتر:
1- خودتان را دوست بدارید
2- خوبی کنید
3- همیشه ببخشید
4- کسی را آزار ندهید
5- مثبت باشید
احترام برای کسانی است که لایقش هستند نه طالبش.
ترجیح می دهم تنها باشم و باوقار تا اینکه در رابطه ای باشم که بخاطرش لازم باشد عزت نفسم را قربانی کنم
جایی برای رفتن یعنی :» خانه
کسی را برای عاشقی داشتن یعنی :» خانواده
و داشتن هر دو یعنی :» نعمت