ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سلام
خیلی وقت بود که نتونستم ایجا مطلبی بدم ، چون دسترسی به اینترنت نداشتم
الآن که دارم تایپ میکنم ساعت 2 بامداد هست و دوستم در 2متری بنده خوابیده ، و یکی دیگه از هم خونه ای هان در اون یکی اتاق؛
زندگی دانشجویی سخته ، خیلی سخت
من به این اصلاً عادت نداشتم و هیچ وقت فکرش رو هم نمی کردم که زمانی برسه که از شمال بیام در غرب کشور اونم در همدان زندگی کنم ، ولی این یک قسمت هست
من به قسمت اعتقاد دارم .
با شرایطی دارم دست وپنجه نرم میکنم که بیشتر جنگ و جدل با خودم ه ( اسمش هس خودسازی )
ببخشید که نمی تونم به وبلاگه اتون سر بزنم شرایطم بسیار بحرانی ه .
از همه دوستانم معذرت میخوام ، سعی میکنم به زودی زود باز آپ کنم ؛
پ ن :
هوا گرفته بود ، باران می بارید ؛
کودکی آهسته گفت : خدایا گریه نکن ، درست میشه !ً
سلام .قدر دوران دانشجویی رو بدونید که باهمه ی سختیها یه روزی می رسه که بدجوری دلتنگش میشید من الان با دو تا بچه و مسئو لیت زندگی حاضرم برای یه روز ونه یه ساعت برم به اون زمان