ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
اولین کاری که پس از 1ماه دوری با ورودم به خونه کردم :
به سمت تنگ ماهی رفتم چند ثانیه ای به ماهی خیره شدم ؛
به ماهی
سلام کردم ؛
و باز هم به یاد زندگی خودم در این دنیا و...
گاهی خودم و مانند یک ماهی می دونم که تو این دنیا فقط دارم وقتم و تلف میکنم
ولی وقتی خودم و جای اون ماهی میزارم فقط به فکر رهایی از اون محفظه شیشه ای پر از آب هستم .
و بازم به این نتیجه میرسم که نباید دنیا رو ، زندانی برای خودمون بدونیم ؛
و بازهم دلگیر ماهی زیبایی میشم که خودم اون و در اینجا حبس کردم .
* از بودن در کنار خانواده بسیار لذت می برم ، اینجا خیلی تغییر نکرده هنوز هم داداشم از من بزرگتره! و هنوزم اینجا به گوشت نخوردن من گیر میدن و هنوزم مثل یک غریبم برای خانواده و هنوزم ماهی من زندگی نباتی خودش و داره ادامه میده و هنوزم ...
پ ن :
هنگامی
دستم را دراز کردم که دستی نبود ؛
هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم ؛
و
هنگامی تشنه نوازش شدم ،
که در
برابرم شیطان بود !.