ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
امروز وارد دهه ی سوم عمرم شدم ،
20 سالگی
20 سالگی سنی ست که بیشتر از این ها برایش آرزو داشتم ،
20 سالگی من یعنی کارکردن در روز ، از خستگی ، شب خوابیدن برای فرار از فکرهای بیهوده ،
…20
بی کسی ،
تنهایی ، ... با این که دور و برم خیلی شلوغ ، !
دیگه باورم شده که تنهام ، !
راستش و بخوای کمی حسودیم میشه که دوستام یا زن
دارن یا نامزد یا ... !
میدونم که میدونی که نمیتونم که بمونم که تنها – ک_ خدا !
چیکار باید کرد ؟!
من عاشق ندیدنی هام ! ، عشقی که با چشم ایجاد نشه ، دوست دارم عاشق نادیدنی باشم تا دوستدار ظاهرهای ساختگی .
دوست ندارم مثل خیلی از جوون های امروزی هر روز و هر ماه ، مغز یک جنس مخالف رو شست و شو بدم تا دوره جوونی رو با خوشی بگذرونم و گناه .
سر و کله زدن :
سر و کله زدن با افراد زبون نفهم بسیار سخت ه ،
مخصوصاً اگه روستایی باشن ،
مخصوصاً اگه بی سواد باشن ،
مخصوصاً اگه بخوای بری ، خونشون و متر کنی .
مخصوصاً اگه طرح هادی باشه ً!
تیکه ندازین که دلم خونه از طرح هادی قائمشهر ، برای رفتم به داخل خونه ها باید 100 واحد روانشناسی و روابط اجتماعی ، دروغ و ... هم پاس می کردم که حداقل اینجاها بدردم بخوره
طرح هادی رو بیشترتون میدونین برای چیه پس ادامه نمیدم .
راستی اصلاً حرفی از پروژه کارورزی و نتایج کنکور نزدم ، خب بهتون بگم که هیچ اتفاق خاصی نیفتاده !
پ ن :
امروز اولین سالی بود که روز تولدم کسی به من تبریک نگفت ، یعنی همه من و فراموش کردن ؟ ، نمیدونم!
این مطلب از اون مطالبیه که اصلاً وقت اصلاحش و ندارم ، اگه غلط املایی داره فدای سرم ! ( این مطلب طی 14 مین تایپ شده )
وووووووو ببین کی اینجاس !

مبارکه !
بلاگت 20 سالگی
روزا و حسات !
اومدی که بمونی نه ؟!
تولد مهدی جون مبارک